پنگوئن The Penguin 2024 سریالی است که امروز به نقد و بررسی آن میپردازیم. این سریال در ژانر جنایی، درام، فانتزی و هیجان انگیز به نویسندگی و کارگردانی لورن لفرانک و تهیه کنندگی مت ریوز محصول کشور آمریکا است. سریال پنگوئن در 19 سپتامبر 2024 از شبکه HBO پخش شد و با استقبال تماشاگران مواجه شد و مورد توجه منتقدان قرار گرفت. مجموعه تلویزیونی پنگوئن برای 8 قسمت برنامه ریزی شدهه است. در ادامه با نقد سریال پنگوئن 2024 با وبلاگ دانوفیلم همراه باشید.
کالین فارل با سریال هیجان انگیز پنگوئن The Penguin محصول HBO، گاتهام را به “سوپرانوها” تبدیل میکند.
ایده یک نمایش بتمن بدون حضور بتمن چیز جدیدی نیست. ما اکنون دههها در تلاشهای عمدتاً ناموفق برای پُر کردن گاتهام سیتی بدون ماجراهای شبانه کاپد کروستر هستیم.
آثاری از جمله (پرندگان شکاری)، (شوالیههای گاتهام)، (جهنم)، (پنیورث: منشأ خدمتکار بتمن) همگی برداشتهای پژمرده در ذهن عموم مردم بر جای گذاشتند. در واقع اگر یک موازی نزدیک به هر یک از آن نمایشها در جدیدترین سریال HBO پنگوئن The Penguin وجود دارد، آن (سریال گاتهام) پیچیده است که در 100 قسمت بیشتر از هر چیز دیگری به بازیهای جنایی دنیای زیرزمینی شهر پرداخته است.
اما دیدگاه لورن لفرانک در مورد جنتلمن جنایت، در هشت قسمت کوتاه، از رقبای خود پیشی میگیرد؛ بهتر است بگوییم راه میرود و یک حماسه گانگستری را از منشأ کمیک بوک خود میسازد که اگر از آنها فراتر نرود، حداقل با حساسیتهای الهامبخش خود مطابقت دارد.
پنگوئن که از نسخه کثیف و الهام گرفته از (Se7en) مَت ریوز از بتمن جدا شده است، در ادامه فیلم بتمن The Batman 2022 بعد از اینکه ریدلر پل دانو، دیوار دریایی محافظ گاتهام سیتی را منفجر کرد و بخشهای بزرگی از محلههای فقیرنشین را سیل گرفت، آغاز میشود.
اُزوالد یا اُز کُب (کالین فارل، هنوز با پروتزهای چاقکننده، دندانهای طلایی و راه رفتن ناپایدار غیرقابل تشخیص است) با بو کردن فرصتی، راهی را برای رسیدن به بالا در میان هرج و مرج میبیند: به جان هم انداختن فالکونه فلج (رئیس کارمین “مارک استرانگ در فلشبکها، جایگزین جان تورنتورو شد” در بتمن کشته شد) و مارونی (رئیس سالواتوره کلنسی براون” در زندان بلکگیت زندانی است) در مقابل یکدیگر.
اما نقاط قوت اُز توانایی صحبت کردن، ابتکار عمل، توانایی تغییرپذیری او برای بودن همه چیز برای همه با ضعفهای او همراه است که شامل یک جو پسی در GoodFellas روی شانه او است که او را به سمت خشونت تحریک میکند.
در دقایق ابتدایی، این انگیزه و ناامنی او را به دردسر میاندازد، یک توهین توسط وارث فالکونه، آلبرتو (مایکل زِگن)، اُز را تحریک میکند تا چند گلوله به نفوذناپذیرترین فرد در گاتهام شلیک کند.
فارل با غرور زیر آن پروتزها غُر میزند و سپس یک پرده بر روی صورتش میافتد.
آن کشش و فشار بین جاهطلبیها و ناامنیهای اُز (یا پنگوئن، اگر واقعاً میخواهید او را عصبانی کنید) در هشت قسمت سریال ادامه دارد و به نوعی موفق میشود این حماسه جنایت سطح پایین را کامل و رضایتبخش کند، علیرغم عدم حضور کاپد کروستر.
بتمن در این سریال، تنها در یک گزارش خبری به طور خلاصه ازش نام برده میشود و سپس دیگر به آن اشاره نمیشود؛ شما فکر میکنید او چشمان خود را به سمت جنگ قلمرو در حال افزایش در نسخه گاتهام از کوئینز (کرون پوینت) میچرخاند، اما شاید ماهیهای بزرگتری برای سرخ کردن دارد.
به نظر من، خداحافظ: این اجازه میدهد تا فارل و همکارانش کمی نفس بکشند و بگذارند لفرانک یک درام جنایی در حال افزایش را به نقطه جوش تبدیل کند.
به جای آن، خفاش کُب، شکل خواهر ولگرد آلبرتو، سوفیا فالکونه (کریستین میلیوتی) را به خود میگیرد که به تازگی از یک دوره بستری در بیمارستان روانی آرکهام پس از قرار گرفتن در آنجا به عنوان قاتل زنجیرهای بازمیگردد.
اینکه آیا داستانها واقعی هستند یا نه، نگرانی کمی دارد: آرکهام یا سوفیا را تغییر داده است یا آنچه در او وجود دارد را بیرون آورده است و برنامههای او به عنوان یک روانپریش تازه آزاد شده احتمالاً صعود اُز به قدرت را پیچیده میکند.
میلیوتی سوفیا را با یک چشمک خطرناک بازی میکند، اما خوشبختانه از هرگونه نمایش تئاتری هارلی کوئین (به جز گاهی اوقات خط گردن پایین یا لباسهای چشمگیر) کوتاه میآید. در عوض، او یک کوسه است، عمیقاً متمرکز در جایی که اُز از یک انگیزه به انگیزه دیگر بالهای خود را میزند. اما فارل خود را حفظ میکند، بهویژه با رشد دادن نسخه خود از کُب به چیزی فراتر از ریشههای سَبک رابرت دنیرو جیمز گاندولفینی شخصیت.
بله، چیزی از اسکورسیزی یا (سوپرانوها) در نحوه پرتاب وزن واقعی کُب وجود دارد و لهجه نو جرسی به او لحن کامیک مناسب برای مبارزه با تهدید میدهد. مانند تونی سوپرانو، او همچنین رابطه پیچیدهای با مادرش (دیردر اوکانل) دارد که تمام پتانسیل مرگبار او را میبیند، برای بهتر یا بدتر، و او را تشویق میکند تا آن را تحقق بخشد.
عنصر مادرپسری به کل در اخلاق کُب گسترش مییابد، که مسیر او را به شیوههای جذابی شکل میدهد. فارل او را مانند یک مرد خطرناک بازی میکند که چیزی بیشتر از دوست داشته شدن و تحسین شدن نمیخواهد و هر کسی را که این کار را نکند خواهد کشت. او حتی در لحظه مناسب ترحم، یک سارق جوان را تحت حمایت خود قرار میدهد و زندگیای را که از پرورش مشترک آنها در مناطق فقیرنشین گاتهام به او داده نشده بود، نشان میدهد. او دوست دارد خود را یک فرد خوب تصور کند و زمانی که احساس میکند مجبور است کسی را که به او توهین کرده است بکشد، ناراحت میشود.
این غیرقابل پیشبینی بودن است که فارل آن را بسیار خوب بازی میکند: چشمان ناامید پشت پروتزها، لبهای جمع شده که آن چومپرهای طلایی را آشکار میکنند. هر بار که این کار را میکند، قتل یک دشمن به نظر میرسد که یک ناراحتی است، اما او خود را مجبور میکند به جلو حرکت کند، او انتخابی ندارد! این خود واقعی اوست.
فلشبکها به ما بینش تراژیک در مورد تراژدیهای دوگانه سوفیا و اُز میدهند.
سینماتوگرافی از حرکات فوقالعاده گرگ فریزر در بتمن، غروبهای کهربایی، شبهای سیاه تأثیر میپذیرد، اما از نظر ذاتی ارزانتر احساس میشود. و موسیقی متن میک گیاکینو نتهای خشن خوشایندی را به زیباییشناسی دهه 70 میدهد، اما فاقد تمهای نمادین پدر مایکل است که به فیلم ریوز آورد.
اما در طول سریال، پنگوئن یک کشش و فشار جذاب بین زشت و زیبا ارائه میدهد، یک درام جنایی خیابانی که با این وجود پر از کلیشههای کارتونی مافیایی و شخصیتهای بیش از حد پر زرق و برق با محورهای پیچیده است. آن انگیزهها دور مدار دوقلوهای اُز و سوفیا میچرخند، دو چاقو در یک غلاف که با این حال میخواهند یکدیگر را بکشند. هر دو دستهای ناامید خود را به سوی رویای آمریکایی میگیرند، با جامعه و خودشان (و در نهایت، یکدیگر) میجنگند تا پیشرفت کنند.
این یک داستان جسورانه است که در پسزمینه گاتهام سیتی میگذرد و پنگوئن ثابت میکند که شما نیازی به شنل و کلاه ندارید تا آن را بگویید.
نظر شما درباره سریال پنگوئن چیست؟ آیا انتظارات شما را برآورده کرده است؟ سریال The Penguin 2024 چه امتیازی از شما خواهد گرفت؟
اولین نفر باشید دیدگاهی ثبت میکند
دیدگاه های کاربران