اتاق مجاور (The Room Next Door 2024) فیلمی است که امروز به نقد و بررسی آن میپردازیم، با وبلاگ دانوفیلم همراه باشید.
“فیلمی تاثیرگذار با چاشنی دوستی، عشق و غم”
بسیاری از ما دوست داریم باور کنیم که دوستی خوب برای اطرافیان خود هستیم. آمادهایم برای یک فنجان قهوه دور هم جمع شویم، برای شام دور هم جمع شویم یا در مواقع نیاز پیامهای دوستانهای ارسال کنیم. حتی برخی از ما ممکن است حاضر باشیم به یک دوست در جابجایی (دوباره) کمک کنیم یا در زمان غم و اندوه یک وعده غذایی مورد نیاز را ارسال کنیم. اما در اولین فیلم انگلیسی زبان پدرو آلمدوار با عنوان “اتاق مجاور”، پاسخ این سوال که تا کجا برای یک دوست پیش خواهید رفت، به چالش کشیده می شود.
در یک مراسم امضای کتاب، نویسندهای به نام اینگرید (با بازی جولیان مور) متوجه میشود که دوست قدیمی و از هم دور افتادهاش، مارتا (با بازی تیلدا سوینتون)، با سرطان دست و پنجه نرم میکند و تصمیم میگیرد ارتباط خود را با او برقرار کند. این دو سالها پیش بسیار صمیمی بودند و زمانی که دوباره با هم دیدار میکنند، انگار هیچ زمانی نگذشته است. مارتا بین جلسات شیمی درمانی، داستان زندگی خود را برای اینگرید تعریف میکند. تقریباً انگار در حال مسابقه با زمان است و از مشکلاتش با دختر دور افتادهاش، میشل، تراژدی عشق دوران دبیرستانش، فرد، و درسهایی که بهعنوان یک خبرنگار جنگی آموخته است، برای او میگوید. سرانجام، خبر بدی میرسد که حال مارتا رو به بهبود نیست. او که مصمم است با عذاب و درد نمیره، تصمیم میگیرد به زندگی خود پایان دهد: “سرطان نمیتواند من را بگیرد اگر خودم اول به سراغش بروم.” در این روند، مارتا ناخواسته سختترین آزمون دوستی را ایجاد میکند: آیا اینگرید که از مرگ میترسد، به او کمک میکند تا آخرین روزهای زندگیاش را قبل از اینکه مارتا تصمیم بگیرد به زندگی خود پایان دهد، لذت ببرد؟
اتاق مجاور، براساس رمان “چه بلایی سرت اومده” اثر سیگريد نونز، یک درام احساسی دو نفره با بازی دو بازیگر بزرگ است. مور در نقش اینگرید، جایگزین مخاطب است و تلاش میکند تا بهترین عملکرد خود را در یک وظیفه غیرممکن داشته باشد، شاید بیش از حد همدلانه، اما با وقار تلاش میکند با غم از دست دادن دوستش کنار بیاید بدون اینکه برای مارتا ناراحتی ایجاد کند. او ممکن است در بعضی مواقع به نظر برسد که به راحتی تسلیم میشود، اما همه کارهایی که در این فیلم انجام میدهد از سر عشق و در تلاش برای حمایت از دوست بیمار اوست.
سوینتون به شیوهای متفاوت با وقار ظاهر میشود. اجرای او محدود به نظر میرسد، انگار لبهایش را محکم به هم فشرده است، حتی اگر شخصیت او به نظر برسد که از نظر جسمی مانع از بروز درد بر روی صورتش میشود. او گاهی از کنترل خارج میشود، انگار که به ما یادآوری کند که او هم فقط یک انسان است. داستان مارتا به زودی توجه را از اینگرید میدزدد، یک مسیر و گفتگو به دیگری میریزد، اما این رقص بین دیدگاهها در طول فیلم نوسان میکند تا زمانی که داستانهای مارتا و اینگرید به طور خلاصه یکی شوند.
در حالی که این فیلم بازگشت آلمودوار به سینمای بلند پس از دو فیلم کوتاه “صدای انسان” و “طریقی عجیب برای زندگی” است، آخرین فیلم او کاملاً بازگشتی به فرم برای این استاد کارگردان نیست. اتاق مجاور به نظر میرسد که ریتم گفتگو و احساسات بیقید و شرط فیلمهایی مانند “ببند منو! ببند منو! “، “زنان بر لبهی فروپاشی عصبی”، “با او حرف بزن”، “ولور” و “پوستی که در آن زندگی میکنم” را از دست داده است.
حتی اگر فیلمهای اخیر آرامتر او مانند “درد و شکوه” و “مادران موازی” درگیر احساسات ناگفته و مضامین عمیقتر هستند، اتاق مجاور کمی به سطح نزدیکتر میماند و چیزی را تکمیل میکند که انگار فقط ۳/۴ یک یادداشت کامل در دفتر خاطرات است. برای نوع داستان و بازیگران ماهری که آلمودوار برای این پروژه به خدمت گرفت، من واقعاً متعجب شدم که این فیلم چقدر اندک باعث شد که در پایان تیتراژ احساساتی داشته باشم. این فیلم تقریباً بیش از حد محدود و خشک است، به گونهای که به نظر میرسد یک محاسبه نادرست است.
با این حال، آلمودوار همچنان با استفاده استادانه از رنگ و ترکیب بندی شگفتزده و خوشحالمان میکند. از ریشههای اولیه پنک DIY 16 میلیمتری خود، آلمودوار توجه خارقالعادهای به رنگ نشان داده است که تعداد کمی از کارگردانان دیگر میتوانند با آن رقابت کنند. در فیلمهایی مانند “همه چیز درباره مادرم”، پالت رنگ از رنگهای اولیه جسور و خوشمزه تشکیل شده است که به اندازه داستان توجه شما را به خود جلب میکند. رنگهای دیوار به اندازه لباسها و اکسسوریهای روشن میدرخشند و یک سبک بصری خاص ایجاد میکنند که چندین دهه در یک حرفه درخشان، امضای او باقی مانده است.
در اتاق مجاور، رنگهای متضاد سبز و قرمز برای جلب توجه ما به هر ستاره به رقابت میپردازند. آپارتمان آبی سرد اینگرید که از اشیاء پیدا شده ساخته شده است، دنیایی دور از آپارتمان براق و سبز رنگ مارتا با باغچهای در بالکن است. به نظر میرسد آلمودوار رژ لب قرمز روشن و رنگ موی چشمگیر مور را به عنوان چالشی برای مطابقت با طراحی صحنه و لباسها در نظر گرفته است، اما در هیچ لحظهای انتخاب بدی روی صفحه نمایش وجود ندارد. پس از این همه سال، تماشای آنچه آلمودوار با بوم خود انجام میدهد هنوز هم خیرهکننده است.
اتاق مجاور فیلمی آرام اما تأثیرگذار است که درباره دوستی، غم و مرگ تأمل میکند. نمیدانیم چه زمانی از ما خواسته میشود تا از یک دوست در بحران حمایت کنیم، اما اگر بتوانیم و بخواهیم برای آنها باشیم، این یک ژست عشق است. در یک لحظه از فیلم، با دمیان (جان تور تورو)، یکی از شعلههای قدیمی اینگرید و مارتا که در گذشته با هم بودند، آشنا میشویم، که وارد داستان میشود تا از اینگرید در این زمان عجیب حمایت کند اما همچنین بدبینی خود را نسبت به آینده جهان در یک مکالمه بر سر ناهار به اشتراک میگذارد.
اینگرید شاید اکنون کمتر از مرگ میترسد تا از دست دادن امید و اراده برای لذت بردن از هر لحظه ای که با دوستان و عزیزان خود به اشتراک میگذاریم. او با او بحث میکند و اجازه نمیدهد که منفیگرایی توانایی او را برای لذت بردن از زندگی از بین ببرد. برای پارافراز کردن نقل قول معروف فرانک سیناترا، من طرفدار هر چیزی هستم که به شما کمک میکند تا دوست، همسایه، انسان بهتری باشید در دنیایی که مرگ برای همه ما فرا میرسد و زندگی فقط به خوبی روزهایی است که میتوانید از آنها لذت ببرید و زمانهایی که میتوانید برای افرادی که برای شما مهم هستند حضور داشته باشید.
اولین نفر باشید دیدگاهی ثبت میکند
دیدگاه های کاربران