امروز به نقد و بررسی فیلم سفارش The Order 2024 میپردازیم، با بررسی نکات مثبت و منفی این فیلم با وبلاگ دانوفیلم همراه باشید.
“این فیلم یک درام جنایی فراموشنشدنی است.”
سفارش به کارگردانی جاستین کورزل، یک تریلر جنایی جذاب، زیبا و با بازیهای تحسینبرانگیز است که دیگر کمتر شاهد چنین فیلمهایی روی پرده سینما هستیم. و این فیلم با یک پیچش به موقع و آزاردهنده همراه است: بر اساس رویدادهای واقعی، این فیلم تعقیب گروهی نئو نازی را توسط FBI در اواسط دهه 1980 در شمال غربی اقیانوس آرام دنبال میکند که به منظور تأمین مالی فعالیتهای خود، دست به یک سری سرقتهای جسورانه زدند.
بیایید واضح بگوییم: بله، شخصیتهای شرور فیلم سخنان نفرتانگیزی را بیان میکنند که به طرز نگرانکنندهای شبیه به چیزهایی است که ممکن است امروزه در گفتمان اصلی بشنویم؛ چنین زمانی است که در آن زندگی میکنیم. اما چیزی که «فیلم سفارش» را جذابتر و آزاردهندهتر میکند، شیوهای است که کورزل با آن تروپهای آشنا فیلمهای جنایی گربه و موش را میگیرد و با زیرکی آنها را مسموم میکند. نظم مانند «گرما» با نئونازیها است با تمام ناراحتیهایی که این توصیف به همراه دارد.
گربه داستان، تری هسک، مامور افبیآی تلخ و متلاطم است که نقش آن را جود لا بازی میکند. تعقیب تنها و خشن او از مجرمان خشن، ذهن و جسمش را به شدت فرسوده کرده است؛ هسک مشکل الکل دارد، گذشته خانوادگی شکسته (و ناگفته)، و یک اسکار جراحی بزرگ روی سینهاش دارد. لا در این نقش تقریباً غیرقابلشناسایی است، نه به خاطر هیچ تغییری فیزیکی، تنها چیز جدید سبیلهایش است – بلکه به این دلیل که او روان آسیبدیدهی هسک را آنقدر درونی کرده است که هیچ اثری از شخصیتی که ممکن است هنگام فکر کردن به جود لا تصور کنیم، باقی نمانده است.
این یک اجرای شگفتانگیز و انفجاری است، به ویژه وقتی با موش ما، باب متیوز، فاشیست-کشاورز متدیک قلب سرزمین، که رهبری گروه فرعی نئو نازیهای مورد نظر را بر عهده دارد، مقایسه میشود. باب آرام، روشنبین و متمرکز است. او در طبیعت زندگی میکند و آن را درک میکند. او آنقدر خانوادهدوست است که دو خانواده دارد: همسرش نمیتواند بچهدار شود، بنابراین او یک دوستدختر باردار هم دارد. هولت (که امسال سال بسیار خوبی را با این فیلم، هیئت منصفه شماره 2 و نوسفراتو دارد) باب را به عنوان یک رهبر قوی، با اعتماد به نفس و با بیان بازی میکند. با نگاه کردن به آن چشمان آبی یخی، میفهمیم که چرا مردم ممکن است از او پیروی کنند – اما همچنین تعجب میکنیم که آیا او قصد دارد سر کسی را بزند یا خیر. شاید این دو ویژگی چندان متفاوت نباشند.
این فیلم یک دوگانگی کلاسیک را معرفی میکند که در فیلمهای دیگر دزد و پلیس دیدهایم: تعقیبکنندگان وسواسی اجازه میدهند زندگیشان از هم بپاشد در حالی که شکار طعمهی کاریزماتیک خود هستند. جیمی بوون (تای شریدان)، یک افسر پلیس محلی جوان و ایدهآلیست که برخی از افرادی را که تعقیب میکنند میشناسد، به هسک در تلاشهایش میپیوندد؛ در طول فیلم، جیمی از یک مرد خانوادهای دوستداشتنی و دلسوز به یک نوروتیک تکفکر شبیه به هسک تبدیل میشود.
در همین حال، شکارچیان نه تنها در جهان راحت به نظر میرسند، بلکه با جذابیت یک قانونشکن نیز بازی میکنند. باز هم، این یک عنصر ژانر آشنا است. رابرت دنیرو ممکن است یک قاتل بیرحم در گرما باشد، اما او همچنین یک جذاب است؛ ما میتوانیم کمی خیالپردازی کنیم که میخواهیم مثل او باشیم. اما فقط یک دیوانه میخواهد باب متیوز و گروه شادمانش از دست قانون فرار کنند، ما واقعاً میخواهیم هسک و همکارانش آنها را دستگیر کنند، بنابراین حتی یک بوی کم از شناسایی به یک فکر وحشتناک تبدیل میشود. این اشاره به ناهماهنگی شناختی، فیلم را تقریباً تهوعآور جذاب و آزاردهنده میکند.
سفارش یک سازمان واقعی بود. وقتی برای اولین بار اعضای آن را در فیلم میبینیم، در حال اعدام یکی از اعضای خود به دلیل صحبت با پلیس هستند. اواخر شب است و آنها به آلن برگ، مجری رادیویی یهودی دنور، گوش میدهند که ارزشهای لیبرال و سبک بحثبرانگیز او را تحقیر میکنند (و اعضای دستور در سال 1984 او را به قتل رساندند، حرفه و مرگ برگ الهامبخش الیور استون و اریک بوگوسین در فیلم رادیو گفتگو در سال 1988 شد). «تنها چیزی که همه شما مشترک دارید این است که خیلی احمق هستید که در این دنیا دوام بیاورید»، میشنویم که برگ به یکی از اوباش ضد یهود میگوید که برای ریختن نفرت به برنامه او زنگ میزند. اما باب میتواند در این دنیا دوام بیاورد. دستور به ما نشان میدهد که چگونه کسی با هوش واقعی میتواند این غولها را به یک ارتش مؤثرتر و سازمانیافتهتر تبدیل کند.
در طول سالها فیلمهای دیگری درباره مشکل تروریسم داخلی و گروههای نفرتپرادا در آمریکا ساخته شده است، از فیلم «خیانت» کاستا-گاوراس (که بخشی از آن نیز الهامگرفته از داستان دستور بود) تا «تاریخچه آمریکایی ایکس» و «امپراتوری» با بازی دنیل ردکلیف.
همه آنها ایده آشکار و ناراحتکنندهای را مطرح میکنند که افراد این گروههای نفرتپرادا معمولاً از نظر بسیاری از جنبههای دیگر کاملاً عادی هستند. نظم فراتر از این میرود و خطر ذاتی رهبران مغناطیسی و همچنین هزینههای ناتوانکننده تعقیب شری که گاهی اوقات غیرقابلکنترل به نظر میرسد را به ما نشان میدهد. انرژیهای متفاوت لا و هولت، فیلم را به چیزی بیش از یک درام جنایی تبدیل میکند؛ شروع به احساس یک مبارزه ابدی با پیامدهای وجودی و تمدنی میکند. این یک فیلم فراموشنشدنی است.
اولین نفر باشید دیدگاهی ثبت میکند
دیدگاه های کاربران