امروز فیلم خواهر ناتنی زشت (The Ugly Stepsister 2025) را مورد نقد و بررسی قرار میدهیم. با بررسی نکات مثبت و منفی این فیلم با وبلاگ دانوفیلم همراه باشید.
“سیندرلا همیشه یک داستان وحشت بدنی بود.”
به نظر من، بازسازی داستانهای پری و دیگر روایات کلاسیک در حال حاضر بسیار محبوب هستند، اما میتوان گفت این روند مدتی است که ادامه دارد. رمانی که الهامبخش Wicked 2024 شد، چندین دهه قدمت دارد و فیلمهایی مانند “Maleficent” و “Frozen” بیش از ده سال پیش، شخصیتهای شرور افسانههای نمادین را بازسازی کرده و به قهرمان تبدیل کردند. به نظر میرسد صبر ما برای روایتهای ساده خیر و شر تمام شده است. شاید به این دلیل که میدانیم معمولاً این داستانها پیچیدهتر از این هستند، یا شاید به این دلیل که شخصیتهای شرور همیشه جذابتر بودند.
همه اینها برای گفتن این است که آنچه فیلم خواهر ناتنی زشت به کارگردانی امیلی بلیکفلدت نروژی را قدرتمند میسازد، این نیست که روایت یک داستان پری کلاسیک را وارونه میکند. صادقانه بگویم، تعجب میکنم که اینقدر طول کشید تا فیلمی ساخته شود که با خواهران ناتنی به ظاهر زشت و احمق سیندرلا همدردی کند، بلکه نحوه انجام این کار است، با قرار دادن ما در جهانی تاریک، آکنده از وحشت جادویی که زشتی بنیادی داستان اصلی را برجسته میکند. خواهر ناتنی زشت (که روز پنجشنبه در جشنواره فیلم ساندنس به نمایش درمیآید و در نهایت توسط IFC/Shudder منتشر خواهد شد) حقیقتی تاریک را آشکار میکند که احتمالاً از قبل مخفیانه میدانستیم: سیندرلا همیشه یک داستان وحشت بدنی بوده است.
فیلم با همراهی الویرا (با بازی لیا میرین) با چشمان گرد و خواهر کوچکترش آلم (با بازی فلوا فگرلی) و مادر بیوهشان رِبِکا (با بازی آنا دال تورپ) برای پیوستن به نیروهای اوتو (با بازی رالف کارلسون)، زمیندار بزرگتر و مجرد، و دختر دوستداشتنیاش آگنس (با بازی تیا سوفی لوخ نِس) به پادشاهی سوِدِلاندیا آغاز میشود. پس از اینکه اوتو در اولین شب حضورشان جان میدهد، هر دو خانواده متوجه یک حقیقت شوکهکننده میشوند: هیچکدام از آنها پولی ندارند و هر خانواده به امید نجات ثروت خود با خانواده دیگر ازدواج کرده بودند. الویرا، با گونههای سرخرنگ خوشرنگ اما همیشه دستوپاچلفتی، یک رویاپرداز خستگیناپذیر است که با علاقهمندی اشعار عاشقانه شیرین شاهزاده جولیان (با بازی ایزاک کالماوث) را میخواند و تصور میکند که با پادشاه جوان و خوشسیما ازدواج خواهد کرد؛ نه تنها به این دلیل که او را میپرستد، بلکه به این دلیل که این ازدواج خانوادهاش را نجات خواهد داد.
فیلم The Ugly Stepsister با استفاده از موسیقی سینث سایزر ماورایی و آنکرونیک و توالیهای رویاپردازانه کوتاه و مبهم، به خیالپردازیهای الویرا دامن میزند؛ این واقعیت که زمان حال فیلم به طور کامل واقعی به نظر نمیرسد نیز به درماندگی شخصیت اصلی میافزاید. آیندهای شاد برای او غیرممکن به نظر میرسد و نور سرد و سخت واقعیت خود غروب غمانگیزی است. با براکتهای دهانش، ابروهای باریکش، جوشهای صورتش، اندام درشتش و علاقهاش به دانمارکیهای مخفی، الویرا هیچ شانسی در برابر آگنس زیبا، فرشتهصفت، بلوند و آبی چشم ندارد که ممکن است تصویری از کمال باشد اما پس از مرگ پدرش نیز نسبت به خانواده ناتنیاش کینهتوز و حیلهگر میشود. البته، چه کسی میتواند کاملاً آگنس را سرزنش کند؟ خانواده اکنون آنقدر فقیر شدهاند که رِبِکا حتی از دفن اوتو پیرمرد عزیز نیز خودداری میکند و ترجیح میدهد پدر آگنس در اتاقی تاریک در پشت خانه بپوسد و مگسها و لاروها به تدریج جسد او را مصرف کنند. همچنین، آگنس با ایزاک (با بازی مالته گاردینگر)، خدمتکار اصطبل، رابطه داشته است و زمانی که رِبِکا آنها را با هم پیدا میکند، مرد جوان را (هنوز برهنه) از زمین بیرون میکند و در نتیجه سرنوشت خود را به عنوان نامادری ظالم و بیرحم افسانهها میپذیرد.
بال قریبالوقوعی که در آن شاهزاده جولیوس (که متوجه میشویم کاملاً آدم بدجنسی است، که برای هیچکس تعجبآور نیست) یکی از دختران باکره واجد شرایط پادشاهی را برای همسرش انتخاب خواهد کرد، زمان را برای اشتیاق الویرا برای جذابتر شدن محدود میکند. با این حال، در مورد او، هیچ پری مادری وجود ندارد، بلکه یک جراح دیوانه به نام دکتر استتیک (با بازی آدام لوندگرن) وجود دارد که براکتهای او را بیرون میکشد، بینی او را به شکل دلخواه تراش میدهد و مژههای جدیدی را به پلکهای او میدوزد، همه اینها، طبیعتاً، با نماهای بسیار نزدیک فیلمبرداری شده است. این بدون احتساب کلاسهای رقص وحشیانه یا یک راه حل جدید برای کاهش وزن است: الویرا یک تخم کرم نواری را میبلعد و با رشد کرمها در شکم او، میتواند هر چیزی که میخواهد بخورد و همچنان لاغر شود. این مانند اوزمپیگ است، اما زنده.
ما البته میدانیم که هیچکدام از این اتفاقات به خوبی پایان نخواهد یافت و بلیکفلدت هر پیامد زشت و زنندهای را با جزئیات دردناک ارائه میدهد، خواه استفراغ، خون، اعضای بدن قطعشده یا ترکیبی از آنها باشد. با این وجود، فیلم به شیوهای خاص زیبا است، مانند یک اجرای افسانهای اسکاندیناویایی بر روی جیالو ایتالیایی، از نظر روایی نگرانکننده اما از نظر سینمایی هیجانانگیز. کارگردان آنقدرها به شوک و خشم علاقه ندارد که به حال و هوا و بافت توجه داشته باشد. ما میتوانیم کرمهای نواری، حالت تهوع، اندوه و صرفاً جسمیت ناراحتی و جاهطلبی الویرا را احساس کنیم. ما غم را نیز احساس میکنیم. شاید زمانی تصور میشد که ما با سیندرلا همذاتپنداری کنیم، اما حقیقت این است که در اعماق وجود، همه ما خواهران ناتنی زشت هستیم.
اما چیزی که این تصویر را به طرز شگفتانگیزی نگرانکننده میکند این است که قسمتهای تاریک آن به طرز عجیبی آشنا به نظر میرسند. بخشی از این به دلیل این است که بلیکفلدت این جهان را آنقدر کامل تصور کرده است که جادوی شوم آن واقعی به نظر میرسد و بخشی دیگر به این دلیل است که برخی از عناصر پیچیدهتر داستان در واقع از اصل آن نشأت میگیرند: خود سیندرلا داستانی بسیار آشفته است و طنینانداز میشود زیرا در زیر جلا و صافی رویایی خود، چیزی را در مورد جهانی آشفته آشکار میکند. زشتی خواهر ناتنی زشت، هم برای منبع اصلی و هم برای زندگی خودمان، طبیعی به نظر میرسد.
اولین نفر باشید دیدگاهی ثبت میکند
دیدگاه های کاربران