امروز به نقد و بررسی فیلم آخرین نفس (Last Breath 2025) میپردازیم. با بررسی نکات مثبت و منفی این فیلم با وبلاگ دانوفیلم همراه باشید.
“آخرین نفس، واقعاً نفسگیر است.”
تریلرهای بزرگ فقط ما را با خود همراه نمیکنند، بلکه ما را به درون خود میکشند. به محض اینکه الکس پارکینسون، کارگردان فیلم Last Breath، ما را در میان کارکرد داخلی کشتی و ابزار فشار مورد استفاده غواصان اشباع اعماق دریا در درام بقای زیر آب جدید فیلم آخرین نفس 2025 راهنمایی میکند، میدانیم که در دستان مطمئنی قرار داریم. دوربین روی مخازن، لولهها، گیجها و ماشینهای در حال چرخش مکث میکند. شاید ندانیم که هر دستگاه به طور خاص چه کاری انجام میدهد، اما کارگردان بلافاصله ما را در یک دنیای ملموس و قابل لمس قرار میدهد. این کلید ایجاد هر نوع تعلیقی است، اما به ویژه در فیلمی که تماماً درباره فرآیند و فناوری است و اینکه چگونه این چیزها میتوانند به طور غمانگیز و فاجعهبار اشتباه پیش بروند، بسیار حیاتی میشود.
پارکینسون، فیلمساز مستند با سابقه، فیلم آخرین نفس را بر اساس مستند سال ۲۰۱۸ خود (با همین نام که با ریچارد دا کاستا کارگردانی کرد) درباره همان حادثه وحشتناک سال ۲۰۱۲ ساخت، که در آن یک غواص اعماق دریا در حین تلاش برای تعمیر خط لوله گاز دریای شمال، بدون اکسیژن در کف دریا سرگردان شد. فیلم جدید فقط ۹۱ دقیقه است، اما در همین زمان کوتاه، پارکینسون و همکارانش این افراد و مخمصه آنها را زنده میکنند.
اینها شخصیتهایی با خطوط کلی هستند، اما صداقتی که با آنها رفتار میشود، تضمین میکند که بیشتر شبیه الگوهای جذاب به نظر برسند تا کلیشههای خستهکننده: کریس لمونز (فین کول) یک غواص جوان است که در حال برنامهریزی برای زندگی جدیدی با نامزدش، موراگ (بابی رینزبری) است؛ دانکن آلکاک (وودی هارلسون) کهنهکار کهنهکار و شوخطبعی است که میداند بعد از این آخرین غواصی اخراج خواهد شد؛ و دیو یواسا (سیمو لیو) مرد سرسخت و ساکت و تمامکار است که به «ولکان» ملقب شده است. این مردان یکی از چندین تیمی هستند که برای تعمیر یک خط لوله آسیبدیده در دریاهای یخزده و متلاطم نزدیک آبردین اسکاتلند اعزام شدهاند.
این یک فرآیند طاقتفرسا است: قبل از غواصی، آنها باید ۲۸ روز را در داخل یک محفظه فشار سپری کنند تا بدنهایشان به کار در اعماق زیاد و تنفس مخلوط گاز هلیوم و اکسیژن عادت کند. پس از غواصی، آنها توسط یک دستگاه فناوری عظیم احاطه میشوند که از طریق کابلهای ضخیم نافی، برق، اکسیژن، گرما، ارتباطات و جهتیابی را برای آنها فراهم میکند، و همچنین یک کشتی که توسط یک سیستم پیچیده موقعیتیابی دینامیکی خودکار در دریای آزاد ثابت نگه داشته میشود.
و بعد، همهچیز از هم میپاشد. به لطف اینکه پارکینسون از قبل همه این سیستمها را به ما نشان میدهد، وقتی که اوضاع شروع به خراب شدن میکند (و خیلی سریع هم خراب میشود)، بلافاصله شدت موقعیت را درک میکنیم. پس از آن، با تماشای مردان زیر آب (و کسانی که روی سطح هستند) که تمام تلاش خود را برای نجات همکار زمینگیر شده خود میکنند، لحظات نفسگیری را تجربه میکنیم. پارکینسون به طرز مفیدی (شاید بتوان گفت تقریباً سادیستی) شمارش معکوس گاهبهگاه را نشان میدهد که به ما میگوید چه مقدار اکسیژن در مخزن غواص سرگردان باقی مانده است. او حتی پس از تمام شدن اکسیژن، ساعت روی صفحه را به کار میاندازد. من عمداً درباره آنچه اتفاق میافتد و برای چه کسی، مبهم صحبت میکنم، اگرچه کسانی که مستند قبلی را دیدهاند یا با حادثه دریای شمال در سال ۲۰۱۲ آشنا هستند، این را میدانند و همچنین میدانند که چگونه همه چیز به پایان رسید.
در تعلیق این فیلم، ظرافت هنرمندانهای وجود دارد. پارکینسون نماهای خود را به گونهای قاببندی میکند که هم زیبا و هم دلبههمزن باشند، از رنگ سبز بیمارگونه حوضچههای کوچک نور اطراف غواصانی که در اعماق دریا کار میکنند، تا تصویر وحشتناک مردی سرگردان که یک شعله قرمز را در میان سیاهی جهنمی کف دریا بالا میبرد، تا تصویر قایق عظیمی که توسط امواج ترسناک به عقب و جلو تکان داده میشود.
تا جایی که من میدانم، این اولین تلاش کاملاً روایی کارگردان است، اما او به وضوح از آشنایی خود با رویدادهای اصلی، و همچنین شاید تعهد حرفهای به ثبت واقعیت، به نفع خود استفاده کرده است؛ در هر صحنه وضوحی مستندگونه وجود دارد. پارکینسون همچنین ردپای هنرمندانی را دنبال میکند که ارزش نشان دادن نحوه کارکرد چیزها را به عنوان راهی برای ایجاد تعلیق درک میکنند. (به جیمز کامرون فکر کنید، که صبرش در نشان دادن عملکرد داخلی کشتی در تایتانیک مردانی که در اعماق آن کار میکنند، تمام آن پیستونهای کوبنده و کورههای سوزان وقتی همه چیز به آرامی پیش میرود، ما را مملو از حیرت میکند و وقتی اینطور نیست، مملو از وحشت.) آخرین نفس یک اثر استودیویی است که در اواخر فوریه منتشر میشود، نه دقیقاً آن نوع توزیع گستردهای که گیشه را آتش میزند. اما مانند یک تریلر کلاسیک عالی است، یکی از آن فیلمهایی که بینندگان سالها بعد هنوز کشف خواهند کرد. سعی کنید تا زمانی که میتوانید آن را روی پرده بزرگ ببینید.
اولین نفر باشید دیدگاهی ثبت میکند
دیدگاه های کاربران