سریال سیلو فصل دوم (Silo Season 2) با بازی ربکا فرگوسن را امروز در وبلاگ دانوفیلم، مورد نقد و بررسی قرار خواهیم داد.
“سریال سیلو با فصل دومی جسورانه بازگشت.”
اپل تیوی پلاس عاشق خرج کردن پول هنگفت برای پروژههای علمی-تخیلی معتبر مانند (Dark Matter) و (Foundation) است، اما بهترین اثر آنها در این زیرژانر بدون شک سریال سیلو ساخته گراهام یوست است. فصل اول این اقتباس از کتابهای هیو هاوی مانند یک بازخوانی بهروز از نوآرهای علمی-تخیلی فلسفی همچون (بلید رانر) عمل میکند؛ داستانهایی که ایدههای بزرگ را بهکار میگیرند تا چیز جدیدی درباره موضوعات قابلدرک بیان کنند. این سریال در لایههای رمز و راز پیچیده شده است و تمایل خود را برای ریسکپذیری از همان قسمت اول نشان میدهد، زمانی که با حذف بازیگران مشهور مانند دیوید اویلوو و رشیدا جونز، نشان داد که ستاره واقعی این سریال ربکا فرگوسن استثنایی خواهد بود. فرگوسن در نقش یک مهندس بازی میکند که متوجه میشود تمام آنچه میدانسته دروغ بوده است.
اگر فصل اول را ندیدهاید، حتماً به عقب برگردید و آن را تماشا کنید، زیرا نمیخواهیم اسپویل کنیم. در پایان فصل اول، جولیت نیکولز (با بازی ربکا فرگوسن) اساساً توسط برنارد هلند (با بازی تیم رابینز) فاسد و عمیقاً و رابرت سیمز (با بازی کامن) فاسد سطحی، از سیلو بیرون رانده شد. پس از دیدن فیلم خروج آلیسون از سیلو، جولیت متقاعد شد که قدرتمندان دروغ گفتهاند و ترک سیلو به اندازه آنچه به ساکنان القا شده بود خطرناک نیست. وقتی در نهایت از تپه خارج شد، متوجه شد که دروغ دیگری در دل دروغ اول نهفته است. فیلمی که دیده بود، یک چشمانداز ساختگی بود که قبل از مرگ آلیسون با لباس فضایی معیوب به او نشان داده شده بود. جهان در واقع به یک جهنم ویران تبدیل شده بود، اما مارتا واکر (با بازی هریت والتر) لباس فضایی جولیت را به اندازه کافی آماده کرده بود تا او بتواند بر روی افق خاکستری قدم بگذارد.
حالا چه میشود؟ چطور داستان را ادامه میدهید وقتی جولیت از سیلو خارج شده است؟ فصل دوم سریال سیلو به درستی جولیت را دوباره به درون سیلو برنمیگرداند تا با برنارد و سیمز مبارزه کند، کاری که شاید از نظر داستانی وسوسهانگیز بود اما تأثیر سال اول را کاهش میداد. جولیت به سیلو بازنمیگردد. بدون اینکه زیاد داستان را لو دهیم، مدت زیادی طول نمیکشد که جولیت مجبور میشود وارد پناهگاه دیگری شود، جایی که یک بازمانده تنها را پیدا میکند که نقش آن را استیو زان فوقالعاده بازی میکند. او به جولیت میگوید که چگونه همه ساکنان پناهگاه توسط کسی که از سیلو خود خارج شده بود الهام گرفته بودند تا همین کار را انجام دهند، که منجر به انبوهی از بقایای اسکلتی در خارج از در شد. جولیت متوجه میشود که این ممکن است سرنوشت سیلو و نقش او در آن باشد، زیرا امید دروغین میتواند به کشتار جمعی منجر شود. او سوگند میخورد که برای جلوگیری از نابودی مردم بازگردد و یک دروغ را با یک حقیقت مرگبارتر جایگزین کند.
همزمان با پیشروی داستان دو شخصیت اصلی در این چشمانداز، فصل دوم بر مقاومت رو به رشدی در سیلو نیز تمرکز میکند، زیرا مردم بیش از پیش متقاعد میشوند که جولیت زنده مانده است و اخراج او قانونی نبوده است. بخش عمدهای از توطئهها در آنجا بر نُکس (با بازی شین مکری) و شِرلی (با بازی رمی میلنر) متمرکز است، رهبران نوظهوری از جنبشی که برنارد میداند باید آن را نابود کند.
این فصل درباره روایتها و اینکه چه کسی بر آنها کنترل دارد، است. همچنین در مورد چگونگی رشد شورش از طریق دانههای حقیقت است. در فینال فصل گذشته، هلند به زیردستان خود گفت: “آنچه که اکنون دیدهاید، باید آن را ندیده بگیرید.” البته، او متوجه میشود که این غیرممکن است، اما نویسندگی حتی غنیتر از این است، زیرا به این ایده میپردازد که حتی آنچه میبینیم و ما را به آنچه فکر میکنیم میدانیم میرساند، میتواند اشتباه باشد. مسئله این نیست که چه چیزی درست و چه چیزی غلط است، بلکه این است که چگونه میتوان از این باورها برای کنترل مردم و شکل دادن به جامعه استفاده کرد. این یک سریال فوقالعاده غنی و هوشمندانه است.
با این حال، این فصل کمی از شتاب فصل اول را ندارد، زیرا به نظر میرسد که نویسندگی اغلب در اطراف این ایدهها میچرخد بدون اینکه طرح داستانی محرکی برای پیشبرد آنها وجود داشته باشد. خوشبختانه، هر زمان که احساس میشود داستان در حال تکرار خود است، یکی از بازیگران میتواند با پیدا کردن یک لحظه شخصیت، سرگردانی فلسفی را به زمین بیاورد. رابینز و بقیه خدمه در سیلو خوب هستند، اما این فصل متعلق به فرگوسن و زان است که تعادل کاملی بین جذابیت دیدن یک انسان واقعی دیگر و پارانویا و ترسی که در تمام تار و پود وجود او نفوذ کرده است، پیدا میکند. انزوا شما را تنها میکند اما همچنین مهارتهای ارتباطی شما را از بین میبرد و اعتماد به بشریت را نابود میکند. زان و نویسندگان این را میفهمند.
اپل تیوی پلاس به یکی از آن سرویسهایی تبدیل شده است که اکنون به اندازهای شلوغ است که حتی برای بهترین سریالهایش نیز میتواند دشوار باشد تا از میان سر و صداها بیرون بیایند. هر زمان که مردم به من میگویند که یک دوره آزمایشی رایگان را در نظر دارند و من فکر میکنم همه باید این کار را انجام دهند، با توجه به میانگین کلی عملکرد این شرکت، من همیشه آنها را تشویق میکنم تا اولویت خود را به سیلو بدهند. این سریالی نیست که بتوان به راحتی آن را به کلیپهای ویدیویی ویروسی تبدیل کرد و به اندازه برخی از محصولات پرطرفدارتر آنها چشمگیر نیست. با این حال، این همان چیزی است که مردم همیشه به من میگویند از دوران اوج تلویزیونهای معتبر دلتنگ آن هستند: نویسندگی شخصیتمحور که مخاطب را احمق فرض نمیکند.
اگر فصل اول مانند تمثیلی از نحوه فرار همه ما از کابوس همه گیری احساس میشد، فصل دوم سؤالی حتی ترسناکتر را مطرح میکند که همه ما در ماههای آینده باید با ضرورت بیشتری به آن پاسخ دهیم: حالا چی؟
اولین نفر باشید دیدگاهی ثبت میکند
دیدگاه های کاربران