بونگ جون هو فیلم جدیدش با نام میکی 17 (Mickey 17 2025) را امروز زیر ذرهبین نقد و بررسی میبریم. با بررسی نکات مثبت و منفی این فیلم با وبلاگ دانوفیلم همراه باشید.
“با فیلم میکی 17، بونگ جون هو نگاهی تلخ و طنزآمیز به آمریکا ارائه میدهد.”
مردم واقعاً میتوانند یاد بگیرند که با هر چیزی کنار بیایند. نقطه اوج فیلم Mickey 17 2025 ساختهی طنزآمیز تلخ بونگ جون هو پس از فیلم انگل برنده اسکار، سکانس طولانیای است که در آن شخصیت اصلی میکی 17، یک آدم بیعرضهٔ بدشانس با بازی رابرت پتینسون، توضیح میدهد که چگونه زندگیاش به جهنمی از جاودانگیِ فناورانه تبدیل شده است. میکی بارنز “قربانی” در یک سفینه فضایی است که سفری چهار سال و چهار ماهه را برای مستعمره کردن سیارهای شوم به نام نیفلهایم انجام میدهد، و وظیفهاش این است که بارها و بارها بمیرد، گاهی اوقات از روی قصد (وقتی نیاز دارند ببینند ویروسی در جو بیگانه وجود دارد یا نه) و گاهی اوقات فقط به عنوان یک عارضه جانبی از اینکه ماموریتهایش چقدر خطرناک هستند. میکی که این شغل را برای جلوگیری از رویارویی با نزولخوار داریوش بلانک (ایان هانمور) و ارهبرقیاش انتخاب کرده بود، موفق شد راه فراری برای خود پیدا کند که به طور بالقوه حتی وحشتناکتر است. وقتی میمیرد، و حتی گاهی اوقات وقتی هنوز کاملاً نمرده است، در کنار بقیه زبالههای آلی سفینه به یک “چرخهگر” انداخته میشود، سپس بدن جدیدش از چیزی شبیه دستگاه MRI بیرون میآید و هوشیاریاش دوباره روی مغز نقشهبرداری میشود. این بخش توضیحی، نوعی “خش افتادن صفحه، فریز فریم” غمانگیز، با مونتاژهای بسیار خندهدار و وحشیانه که نشان میدهد چگونه این چرخه برای همه عادی میشود، نقطه گذاری شده است.
دانشمندان حواسپرت فراموش میکنند برانکارد را برای گرفتن آخرین جسم میکی قبل از افتادن روی زمین بگذارند، مسافران در حالی که دستی که میکی بر اثر برخورد با یک سیارک از دست داده از پنجره شناور است، گپ میزنند، و بهترین دوست فرضی میکی، تیمو (استیون یون)، تصمیم میگیرد که منطقیتر است که تجهیزات ارزشمند میکی را به پایگاه برگرداند در حالی که میکی را پس از سقوط از میان برف و یخ رها میکند تا بمیرد. اگر این مستعمره، اوملاسِ اورسولا کی لو گویین باشد، میکی کودک قربانی است؛ فقط او در میان جامعه زندگی میکند، شکنجهاش آنقدر تثبیت شده که حتی خودش هم دیگر فکر نمیکند که غیرعادی است. میکی مردی خوشطبع و نه چندان باهوش است که به دلیل یک حادثه در دوران کودکی، خود را متقاعد کرده که سزاوار تمام آزارهایی است که به او میرسد، و این پذیرش سادهلوحانه، کل فرضیه را به جای صرفاً سادیستی بودن، قابل تحمل میکند. پتینسون، که اکنون در مرحله پس از تین بیت خود در بازی نقش افراد عجیب و غریب، به میکی صدای خشدار و حالت آویزان بازندهای را میدهد که در طول یک فیلم سرقت اول میمیرد. میکی قدیس لگدمال شدن است، تا اینکه حادثهای شامل مرگ فرضی او در زیر پوسته یخی نیفلهایم و ریتمهای چرخه چاپ منجر به وجود دو نفر از او میشود. فرد جدید عصبانیتر و مستعد خشونت به گونهای است که به ما میگوید همه نسخههای میکی یکسان نیستند (پتینسون ماهرانه این دوگانگی را تشخیص میدهد). همه آنها جنبههایی از نسخه اصلیِ مدتها پیش رفته هستند، و وجود چندگانه آنها به این معناست که هر دو برای نابودی دائمی نشانهگذاری شدهاند.
میکی 17 که شنبه در جشنواره فیلم برلین به نمایش درمیآید و در ۷ مارس در سینماها اکران میشود، اولین فیلم انگلیسیزبان بونگ نیست. علاوه بر فیلم ۲۰۱۳ او، قطار برفپیما، که در قطاری حامل بازماندگان بشریت در یک حلقه بیپایان در اطراف زمین ویرانشده میگذرد، او در سال ۲۰۱۷ فیلم اوکجا را نیز ساخت، یک فیلم طنزآمیز گسترده که به همان اندازه که شرکت بزرگ بیرحمی که قهرمان جوان آن با آن درگیر میشود، زبانها و قارهها را به چابکی درنوردید. اما میکی 17 اولین فیلم اوست که به طور مشخص درباره آمریکا ساخته شده است، حتی اگر در فضای بیرونی اتفاق بیفتد. بونگ متخصص در خرد کردن پادآرمانشهرهای سرمایهداری است، چه در حال تمسخر کره جنوبی امروزی باشد و چه جامعهای حتی طبقهبندیشدهتر پس از آخرالزمان، و آیندهای نزدیک که میکی 17 در آن رخ میدهد آنقدر منحرف است که هر جزئیات آن یک شوخی تاریک محسوب میشود. (شخصاً به اشارهی بیاهمیت به تحقیر مستعمرهنشینان نسبت به چشمانداز تعمیر چیزها روی زمین علاقه داشتم.) تفاوت این است که شخصیتهای میکی 17 که از روی ناامیدی محض در آنجا نیستند، مؤمنان واقعی هستند. برخی، مانند دوست دختر بسیار توانمند میکی، ناشا (نائومی آکی)، ترکیبی از افسر پلیس، آتش نشان و سرباز، هنوز اعتماد خود را به شایستهسالاری قرار میدهند. دیگران به کنت مارشال (مارک روفالو)، مردی که مأموریت آنها را رهبری میکند، با ارادتی کورکورانه روی آوردهاند که با ویژگیهای آشکارا ترامپمانند مارشال توجیه نمیشود و اگر به نحوی این ارتباط را از دست دادهاید، حامیان او تیشرتها و کلاههای قرمز میپوشند، فقط برای اینکه اوضاع خیلی واضحتر شود.
فیلم میکی 17 قطعاً با این انتظار ساخته شده بود که ترامپ شکست بخورد، اما برخلاف کاپیتان آمریکا: دنیای نو شگفت انگیز که مانند یک گزارش مخدوش از یک جهان انتخاباتیِ جایگزین است، میکی 17 حالت یک تلاش ناموفق برای به موقع بودن را ندارد. تصور مارشال، که در این دنیای خیالی صرفاً یک عضو سابق کنگره است، که پس از شکست در انتخابات دوم، به همراه همسر بیروحش (تونی کولت) و وفادارترین پیروانشان به فضا پرتاب میشود، شبیه تحقق یک آرزو به نظر میرسد. اما، مانند واقعیت فعلی ما، آنها افرادی هستند که در طول میکی 17 با آنها همراه هستیم. و در حالی که مارشال به راحتی بدترین بخش فیلم است، با بازی روفالو که یک کاریکاتور بزرگ از خودشیفتگی متظاهرانه را ارائه میدهد و اجرای خود را حول یک شعله ناآرام لبهایش بنا میکند، او تمرکز بونگ نیست. فیلم بیشتر به این موضوع علاقه دارد که چرا افراد خاصی اینقدر جذب نمایشگران خودکامه میشوند، و، مهمتر از همه، چه چیزی باعث میشود که بقیه، این نوع حکومت را فقط برای گذران زندگی تحمل کنند. میکی 17 گاهی اوقات این حس را القا میکند که به جای پرداختن به مضامین مورد علاقه خود، در حال بازچرخهکردن و چاپ مجدد جنبههایی از فیلمهای قبلی بونگ است. به طور خاص، ساکنان بومی نیفلهایم، که شبیه ترکیبی از شپشهای چوبی غولپیکر و خالهای ستارهای هستند و در عین حال میتوانند زیبا باشند، بهویژه زمانی که یکی از نوزادانشان در خطر است، خوکهای فوقالعاده اوکجا را به یاد میآورند.
آنچه که واقعاً حس تازگی دارد، کاوش فیلم در این مسئله است که چه چیزی باعث میشود کسی باور کند که سزاوار بدرفتاری است؛ درونی کردن نه فقط اینکه اجتنابناپذیر است که برخی از مردم باید زندگیهایی تهی از عزت و مملو از رنج را تجربه کنند، بلکه اینکه آنها یکی از همان افراد هستند. میکی 17 با نشان دادن اینکه حتی تسلیمترین و بیخاصیتترین افراد علمی-تخیلی هم میتوانند تصمیم بگیرند که برای خودشان بایستند، با یادداشتی امیدوارکنندهتر از بقیه فیلمهای بونگ به پایان میرسد. این فیلم از چیزی که ما در حال حاضر سزاوار آن هستیم، امیدوارانهتر است.
اولین نفر باشید دیدگاهی ثبت میکند
دیدگاه های کاربران