امروز انیمیشن موفاسا شیرشاه (Mufasa: The Lion King 2024) را مورد نقد و بررسی قرار خواهیم داد. با بررسی نقاط ضعف و قوت موفاسا با وبلاگ دانوفیلم همراه باشید.
“موفاسا: شیرشاه: پیشدرآمدی که به داستان اصلی کمکی نکرد”
موفاسا: شیرشاه از یک بیماری حاد سینمایی به نام «پیشداستانزدگی» رنج میبرد. این بیماری سینمایی باعث میشود که فیلمهایی که الهامگرفته از و پیشدرآمد یک بلاکباستر بزرگ هستند، احساس اجبار غیرقابلمقاومتی برای توضیح هر جنبهای از فیلم قبلی داشته باشند؛ نه فقط شخصیتهای مهم و نقاط داستانی، بلکه جزئیات اضافی که هیچکس در ابتدا به آنها اهمیت نمیداد. پر کردن تاریخچهی پر از رنج موفاسا قبل از شیرشاه میتواند بالقوه جالب باشد. اما آیا کسی واقعاً کنجکاو بود که بداند رافیکی عصای خود را از کجا آورده است؟ یا چگونه با زازو پرنده آشنا شدهاند؟ یا چرا صخرهی افتخار این شکل و شمایل را دارد؟ چرا یک صخره نیاز به داستان پسزمینه دارد؟
در حالی که موفاسا شیرشاه بر روی این نوع جزئیات بیربط تمرکز میکند، سوالات بزرگتر بیپاسخ میمانند. مهمتر از همه: چرا بری جنکینز، یکی از بزرگترین کارگردانان ما، تصمیم گرفت پیشدرآمدی برای «شیرشاه» جان فاورو بسازد، که حیواناتش به طرز عجیبی واقعی، اما بیروح بودند؟ هر دلیلی که داشته باشد، در فیلم نهایی مشخص نیست. برایم سخت است باور کنم که کسی بتواند به موفاسا بدون اعتبارات یا زمینه نگاه کند و آن را به عنوان «یک فیلم بری جنکینز» شناسایی کند. این فقط یک چرخدنده دیگر در ماشین بازسازی لایو-اکشن های دیزنی است که نه چندان جذاب عمل میکند.
داستان اصلی در قالب یک فریم استوری پس از وقایع شیرشاه تنظیم شده است و به عنوان یک فلشبک طولانیمدت عمل میکند. در حالی که نالا (بیونس) در حال زایمان فرزند دوم خود با سیمبا (دونالد گلاور) است، رافیکی ماندرل خردمند (جان کنی) و تیمون (بیلی ایچنر) و پومبا (ست روگن) از دخترشان کیارا (بلو ایوی کارتر) مراقبت میکنند.
وقتی کیارا از یک توفان رعد و برق شدید میترسد، رافیکی برای حواسپرتی، داستانی برای او تعریف میکند. از آنجا، «به مامان نگو، پرستار بچه یک میرکت است» به منشأ پدربزرگ کیارا، موفاسا، تبدیل میشود که توسط جیمز ارل جونز فقید، صداگذاری شده بود. (موفاسا با تقدیمی به جونز آغاز میشود که در سپتامبر در سن 93 سالگی درگذشت.)
موفاسا جوان (آرون پیر) از خون سلطنتی متولد نشده بود. او به عنوان توله شیر، در یک سیل وحشتناک (و ناگهانی) از والدینش جدا شد و سپس توسط یک شیر جوان دیگر نجات یافت؛ یک شاهزاده به نام تاکا (کوین هریسون جونیور)، که آنقدر مشتاق داشتن یک برادر است که به موفاسا کمک میکند تا علیرغم اعتراضات پدر سختگیرش اوباسی (لنی جیمز)، که به غریبهها اعتماد ندارد، جایگاهی در خانوادهاش پیدا کند.
وقتی خانه تاکا توسط گروهی از شیرهای سفید به رهبری کیروس (مادس میکلسن) قدرتمند (و همچنین گرسنه به معنای خوردن حیوانات دیگر) مورد حمله قرار میگیرد، برادران باید با هم به سفری به سرزمین افسانهای میلله، یک بهشت یوتوپیایی که همه حیوانات در آن در هماهنگی زندگی میکنند، بروند. آنها در طول مسیر به گروهی از افراد طرد شده دیگر میپیوندند که باید قبل از اینکه کیروس و پیروانش آنها را شکار کنند، یاد بگیرند که با هم کار کنند.
اگر این طرح آشنا به نظر میرسد، ممکن است قبلاً فیلم بزرگ دیگر دیزنی در پاییز 2024 با نام موانا 2 را دیده باشید. یک موزیکال انیمیشنی دیگر در مورد گروهی از افراد نامتجانس که باید بفهمند چگونه با هم کنار بیایند تا بتوانند یک شر غالب را شکست دهند و به یک مکان افسانهای برسند که در آنجا میتوانند جامعه رو به زوال خود را بازسازی کنند. هر دو فیلم همچنین پیام مبهم مشابهی در مورد پذیرش کسانی که متفاوت هستند و ساختن جوامع فراگیر را ارائه میدهند (منهای شیرهایی که، میدانید، میخواهند همه را بخورند).
متأسفانه این دو فیلم یک چیز دیگر را مشترک دارند: آهنگهای فراموششدنی که هرگز به ارتفاعات موسیقیایی موآنا یا شیرشاه نزدیک نمیشوند. عجیب است که عضو بزرگ تیم خلاقیت موانا که دنباله آن را رد کرد، ترانهسرا لین-مانوئل میراندا، در عوض آهنگهای موفاسا شیرشاه را نوشت. کار او در اینجا به استثنای احتمالی «با هم میرویم» جذاب، شبیه به طرف های دور ریخته شده به نظر میرسد. موسیقی به طور قابل تشخیص از اوست، اما به ویژه جذاب یا به یاد ماندنی نیست، به خصوص با استانداردهایی که او برای خودش در کار قبلی خود در برادوی یا برای دیزنی تعیین کرده بود.
حداقل انیمیشن شخصیتها در موفاسای جنکینز کمی بهتر از شیرشاه فاورو است، جایی که اعضای مختلف پادشاهی حیوانات با تمام وجودشان آواز میخواندند؛ در حالی که چهرههای دیجیتالی کرکی آنها همان حالت بی حرکت و بیروح را حفظ میکردند. این بار، ظاهر شخصیتها با صدا و احساساتشان بهتر مطابقت دارد. مشخص است که وقتی تاکا از خوشحالی سرگیجه دارد یا از حسادت میجوشد. میتوانید موفاسا را بیصدا بگذارید و ایده معقولی از احساسات قهرمانان و شروران در هر لحظه داشته باشید؛ چیزی که واقعاً نمیتوانید در مورد شیرشاه 2019 بگویید.
با این حال، این مسئله اساسی را تغییر نمیدهد: این جهان خیالی برای سکونت شخصیتهای کارتونی بسیار استایلشده دیزنی با احساسات و حرکات اغراقآمیز طراحی شده بود. هنگامی که آن را با حیوانات تقریباً واقعی پر میکنید، نمیتوانند کارهای آنتروپومورفیک بیش از حد واضحی انجام دهند، همانطور که قهرمانان انیمیشن دیزنی اغلب میتوانند و در فیلمهای کلاسیک خود انجام میدهند، مگر اینکه توهم را بشکنید.
در عوض، شخصیتهای موفاسا فقط دائماً در حال قدم زدن هستند و دوربین جنکینز به دور آنها چرخیده و دور آنها میچرخد در این حالت دائمی حرکت جنونآمیز. مقدار زیادی از انرژی جنبشی که به نمایش گذاشته میشود ممکن است مانع از خسته شدن خیلی زود کودکان در طول مدت دو ساعته موفاسا شود، اما کاملاً ساختار فوقالعاده یکنواخت پرسه زدن در دره عجیب در راه به میلله را پنهان نمیکند، با یک آهنگ گاه به گاه یا دعوای گربه که هر چند دقیقه یکبار پرتاب میشود.
تبدیل صعود موفاسا به قدرت به یک فیلم مستقل، منطقی به نظر میرسد، اگرچه انجام آن به این سبک و با این همه پیشداستانزدگی در مورد عناصر کمتر ضروری اسطوره شیرشاه، هنوز هم برای من یک انتخاب عجیب به نظر میرسد. همانطور که مشارکت جنکینز به طور کلی عجیب است. شاید جذابیت بازی در آن ماسهبازی، برای جنکینز بیش از حد مقاومتناپذیر بود. یا شاید کار او روی موفاسا یکی از خالصترین تجلیات دایره واقعی زندگی در هالیوود است: یکی را برای آنها میسازی، سپس یکی را برای خودت میسازی. به هر حال، مطمئنم نسخه بعدی که برای خودش میسازد بهتر از این خواهد بود.
بیانسه در تیتراژ پایانی، یک اعتبار (و بیانسه نولز-کارتِر) روی صفحه دریافت میکند. اگر حساب من درست باشد، او دو خط دیالوگ دارد. شخصیت او شاید در چهار شات حضور دارد. (نه چهار صحنه، چهار شات.) مطمئناً هیچ کس تا به حال اینقدر کم در یک فیلم کار نکرده و در تیتراژ اعتبار دریافت نکرده است. چه میتوانی بگویی؟ خوب است که ملکه باشی.
اولین نفر باشید دیدگاهی ثبت میکند
دیدگاه های کاربران